چگونه دچار عذاب وجدان در تربیت فرزند نشویم ؟ نوزاد انسان یک موجود کاملا ضعیف و وابسته است و نیاز به مراقبت مادرش دارد که حتی ساده ترین و ابتدایی ترین نیازهای اش را برایش برطرف کند و به همین علت رابطه خیلی عمیقی بین نوزاد و مادر به وجود می آید.
در این رابطه مانند همه رابطه های صمیمی و دیگر احساس های مثبت و منفی زیادی وجود دارند که گاهی کاملاً باهمدیگر متضاد هستند.
تصور کلیشه ای که از مادر می شود این است که فقط باید نسبت به فرزند عشق و محبت داشته باشد و تنفر و خشم نباید در مادر جایی داشته باشد و همین باعث عذاب وجدان در تربیت فرزند میشود.
اگر شما تصور یک مادر و اسطورهای از خودتان داشته باشید باعث می شود که مدام احساس اضطراب و افسردگی کنید و احساس کنید که مادر خوب و کاملی نیستید همین باعث میشود که از فرزندتان هم توقع زیادی داشته باشید.
فرزند شما باید یک فرزند خیلی خوب و کامل باشد تا اینگونه بدهی اش را با شما صاف کند. اگر شما احساس های منفی خودتان را نپذیرید و از آن آگاه نباشید باعث می شود که نتوانید آنها را به درستی مدیریت کنید و عدم مدیریت احساس های شما باعث میشود که شما احساس افسردگی و اضطراب داشته باشید.
خشم و نفرت یک موضوع طبیعی بین همه مادر ها هست.
چیزی هست که مادر را از موجود آسمانی به یک موجود زمینی تبدیل میکند.
بچمو زدم عذاب وجدان دارم !
گاهی بعضی از کارهای بچه ها مادر را عصبانی می کند و خشم و نفرت را درون مادر به وجود می اید که کاملا با تصور کلیشه ای فرهنگ از مادر متفاوت است. سعی کنید احساس های خودتون رو بشناسید قبول کنید و حتی در مورد این احساس های منفی با دوست تون یا فردی که مورد اعتماد تون هست و مطمئنید شما را قضاوت نمی کند صحبت کنید.
گاهی اتفاق می افتد که بعضی از مادران می گویند دوست دارم فرزندم را خفه کنم یا بکشم و بابت این فکر احساس عذاب وجدان در تربیت فرزند زیادی می کنند.
اما باید بدانید که این حس برای همه افراد ممکن است به وجود بیاید و تا زمانی که فکر و احساس شما تبدیل به عمل نشده باشد شما کار بدی انجام ندادید و طبیعی است که به عنوان یک انسان عصبانی شوید.
تا زمانی که فکر تبدیل به عمل نشده و آن را مدیریت کرده اید اشکالی ندارد اما احساس دست خودتان نیست سعی کنید احساسات تان را قبول کنید یا حتی روی کاغذ می توانید بنویسید و آن را پاره کنید برای مدیریت احساس منفی شما باید وقت هایی که ممکنه که احساس منفی کنید را بیابید و به جای اینکه خشم تون رو نشون بدید سعی کنید که موقعیت ها را بشناسید تا بهتر بتوانید آنها را مدیریت کنید و زنگ خطر برای شما به صدا در بیار که الان شما باید خودتان را کنترل کنید بدونید کی احساس ها بروز پیدا میکنند.
اگر از خودمان توقع مادر ایده ال داشته باشیم از فرزندمان هم توقع فرزند ایده ال خواهیم داشت. فرزندمان انگار باید با بی عیب و نقص بودن بدهی که با ما دارد را صاف کند. پس باید بین نیاز های خودمون و فرزندمون توازن برقرار کنیم خیلی از مادر ها فکر میکنند جز فرزندشون نباید علاقه مندی دیگری داشته باشند و اگر خواسته و نیاز دیگری داشته باشند عذاب وجدان در تربیت فرزند میگیرند.
چیز مشترکی که گاهی مادر ها میگویند این است که آن ها خیلی علاقه دارند از دست فرزندشون گاهی راحت بشوند.
خیلی وقت ها چون نیاز ها و خواسته های مادر نادیده گرفته میشه و فقط به نیاز فرزندشون توجه میکنند دچار خشم هایی درونشان میشوند و این خشم ها گاها خودش رو به صورت لغزش هایی ناخواسته نشان میدهد مثل وقتی که ناخواسته قاشق داغ را به دهن کودک میگذارند.
مادرها باید بدانند علاوه بر فرزندشان مادر هم میتواند یکسری خواسته ها و نیاز ها داشته باشد. برای مادر های شاغل معمولا قضیه کمی متفاوت میشود.
آن ها حس میکنند کمبود وقتی که برای فرزندشون میگذارند باعث به وجود امدن مشکلات عاطفی بین ان ها و فرزندشان میشود.
البته این به این معنی نیست که مادر باید نیاز های فرزندش را نادیده بگیرد و از فرزندش غافل بشود. مادر غافل:گاهی اتفاق می افتد که مادر از نیاز های فرزندش غافل میشود و حتی سلامت جسمی او را به خطر می اندازد.
این اصلا کار درستی نیست و باید به سلامت روحی و جسمی کودک توجه شود. گاهی اتفاق می افتد که مادر کودک میشود و خیلی از مادر ها از این موضوع ناراضی هستند و میگویند وقتی فرزندم از روی بچگی داد میزد یا کتک میزند من هم مانند او بچه میشوم و داد میزنم یا ممکن است لجبازی کنم.
باید بگوییم این مورد هم کاملا طبیعی است و حتی کودک شدن مادر گاهی میتواند خوب هم باشد مثل وقتی که با فرزندتان شروع به بازی کردن میکنید که برای کودکتان و رابطه با کودکتان بسیار مفید هست.
همه ی ما درونمان یک مادر درونی داریم که از رابطه ی بین ما و مادرمان درست شده است. وجه مثبت این قضیه این است که این مادر درونی گاهی ارامش را به فرد منتقل میکند.
البته این مادر گاهی تند و سرزنش کننده میشود.
البته همه ی مادر ها هم بعد تند و سرزنش کننده دارند هم بعد ارامش دهنده و صبور. چیزی که مهم است این است که آیا فقط یک بعد سرزنش کننده دارد و مدام فرزندش رو تنبیه میکنه و عذاب وجدان میده؟یا اینکه در کنارش تشویق کننده و ارامش دهنده هم هست؟ خیلی وقت ها فرزندان هم شمارو سرزنش میکنند با گریه یا زمانی که بزرگ تر میشوند با کلامشان. این خودش باعث میشود شما احساس عذاب وجدان در تربیت فرزند داشته باشید و خودتان را سرزنش کنید. کاری که شما باید انجام بدهید این هست که به خودتان اجازه ی خطای انسانی بدهید و به خودتان اجازه عصبانی شدن داد زدن و زمینی بودن بدهید و بدانید انسان به هر حال خطا میکند و به خودتان به دیده ی رحم و مروت به نگاه کنید و بدانید که خیلی وقت ها حرف های فرزند شما از ته دلش نیست و اتفاقا شمارو خیلی هم دوست دارد. دقیقا مثل خود شما شما ممکن است گاهی حتی فرزندتان را نفرین کنید یا کتک بزنید اما خودتان هم میدانید که فرزندتان را خیلی دوست دارید.
اما سعی کنید به خودتان اجازه ی خطا و تنفر بدهید در کنارش مادر خوب و گرمی باقی بمانید. هر چه کودک بزرگتر بشود از مادر فاصله ی بیشتری میگیرد.
کودک و مادر پله به پله از هم فاصله میگیرند یعنی اول مادر باید اون رو بغل کنه بعد توی کالسکه هولش بده و بعد دستش رو بگیره و…. کودک هر چه بزرگتر بشود وابستگی اش به مادر کمتر میشود.
پس مادر نباید فقط فرزند رو وقتی جلوی چشمش هست کنترل کند بلکه باید وقتی کودک از او دور هست هم کنترل کند. وقتی فرزند ما از بله چشم قربان گویی فاصله میگیرد تازه مشکلات ما شروع میشود هر چه کودک مستقل تر بشود وابستگی کمتر شده و کنترل کردن او هم سخت تر میشود.
در سال های اولیه وابستگی لازم هست اما بعدا حتما باید کمتر شود. وابستگی کودک و مادر نه باید خیلی زیاد باشد نه خیلی کم.
وابستگی زیاد باعث میشود کودک با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کند مثل:تنها بازی نکردن با دوستانش؛ مدرسه نرفتن و….. اگر وابستگی خیلی کم باشد باعث میشود خیلی خود مختار باشد و مادر هیچ کنترلی روی اون نداشته باشد و نتواند عوامل بیرونی را کنترل کند.
وابستگی رابطه ی زیادی با عزت نفس کودک دارد. مشخص هست که وابستگی خیلی کم یا زیاد کودک هر دو روی عزت نفس کودک تاثیر منفی میگذارند.
به طور طبیعی مادران، و در حالت کلی والدین، نه تنها جهانی که فرزند در آن زندگی میکند را برایش تعریف میکنند، بلکه به او گوشزد میکنند که چگونه باید در آن زندگی کند و دوام آورد.
کودکان از همان ابتدا متوجه درگیریها، معضلها و اتفاقهایی که در حیطهی خانواده رخ میدهند میشوند، زیرا والدین، به خصوص مادران، مفهوم آنها را برایشان شرح و بسط میدهند. و در آخر: دلسوزی برای حوصلههای سر رفته انرژی ما رو میگیره.
باور کنید گاهی باید بزنیم به اون راه و چشمهامون رو روی غرغرهایشان ببندیم تا فرصت یادگیری و تکامل و خلوت با خود رو از ان ها نگیریم. ان ها باید یاد بگیرند در دنیای خودشان غرق بشوند و بازی کنند.
تنها بازی کردن تخیل و خلاقیت را به شدت شکوفا میکند و باعث رشد مغز میشود. به نسبت سنشان برایشان وسایل سرگرمی را مهیا کنید و خودتان عقب بایستید.
توپ، کاغذ رنگی، چسب،قیچی کاغذبر، مهرههای رنگی، وسایل نقاشی، خونهسازی و… میتوانند همبازیهای خوبی باشن👌
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.